شباهت تحولات امروز خاورمیانه به دوران قبل از جنگ ایران و عراق | چینش یک دام برای کشاندن آتش جنگ | توازن دیپلماسی و میدان بهم خورده؟
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۵۲۳۲۷
در فاصله کوتاهی بعد از اینکه قطعنامهای علیه اسرائیل در شورای امنیت تصویب شد، این رژیم به حملهای بیسابقه علیه کنسولگری ایران در دمشق دست زد. برخی مدعیاند که هدف نتانیاهو تنها به میدان آوردن ایران در منطقه است.
به گزارش انتخاب، حشمت الله فلاحت پیشه، نماینده سابق مجلس، درباره اهداف اهداف اسراییل از افزایش تنش با ایران به خبرنگاران گفت: موضوع را باید در قالب کلان دید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از لحاظ شکل حادثه نیز شبیه زمان حمله طالبان به کنسولگری ایران است. در نتیجه در شرایط کلان کلیت تحولات منطقه شبیه به دوران قبل از جنگ ایران و عراق است، خود حادثهای که دیروز اتفاق افتاد هم حادثهای شبیه به حمله طالبان به کنسولگری ایران است. یک سری تحلیلها و مواضع دیده میشود که خلاف منافع ملی کشور است، از جمله کسانیکه خواهان حمله به نمایندگیهای اسراییل در دیگر کشورها هستند. اینها درکی از منافع ملی کشور ندارند؛ مهمترین بحث این است که ایران نباید در میدانی بازی کند که نتانیاهو برای او طراحی کرده است. نتانیاهو بدون جنگ با ایران یک مرده سیاسی است.
او افزود: نتانیاهو میداند که اگر ایران وارد جنگ با اسراییل شود امکان همکاری آمریکا وجود دارد و تندروها به هدف خود میرسند. در سمت دیگر وقتی رسانههای خارجی را میبینید، اوضاع شبیه قبل از جنگ ایران و عراق است. با وجود اینکه صدام انقلاب ایران را به رسمیت شناخته بود، اما همگان سعی کردند ایران و عراق را به جنگ تحریک کنند، با آن جنگ بخشی از دغدغههای خود را رفع میکردند.
وی در رابطه با شباهت شرایط کنونی به زمان آغاز جنگ بیان کرد: ایران در مهمترین نقاط کشورهای غیردموکرات انقلاب کرده بود و صدور انقلاب جدی بود. صدام هم جاه طلبیهایی را در سر داشت، دو کشور نیز ظرفیت صادرات ۱۰ میلیون بشکه نفت در روز را داشتند. در چنین شرایطی جنگ ایران و عراق باعث شد هنوز ایران و عراق در حال پرداخت هزینههای بحران باشند، اما تمام کشورهای اطراف این دو کشور بزرگترین جهشهای توسعهای را پیدا کردهاند.
فعلا چالش اسراییل با عمق استراتژیک ایران است. در سمت دیگر میبینیم که منافع ایران در حال سوختن است و رژیم صهیونیستی با افراطیها همراه است که با دولت آمریکا هم دچار چالش شدهاند. این جنگ آخر زمانی به یک انرژی در میان تندروها تبدیل شده است. در چنین شرایطی بازیگران دیگری مانند روسیه هستند که جنگ در مرزهای اسراییل بهشت آنها به حساب میآید و متأسفانه کشوری که برای جنگ تحریک میشود ایران است.
این نماینده سابق مجلس درباره رفتار ایران نسبت به افزایش تنش در منطقه اظهار کرد: ما نباید مسائل را احساسی ببینیم، من از روز ۷ اکتبر بارها گفتم که این یک دام برای ایران است. از ۷ اکتبر مسیر تحولات مسیر چینش یک دام برای کشاندن ایران به جنگ بود و اتفاقی که افتاد این بود که توازن دیپلماسی و میدان بهم خورد. این عدم توازن باعث شد که ایران به تدریج در جنگی گرفتار شود که هیچ سودی برای منافع ملیاش ندارد.
از بین رفتن توازن میدان و دیپلماسی از ۷ اکتبر به این سمت شرایطی را شکل داد که ایران را درگیر جنگی میکند که هیچ سودی برای منافع ملی ایران ندارد و فقط در راستای منافع افراطیون صهیونیست است؛ لذا با این موضوع باید برخورد استراتژیک کرد. در شرایط غیرجنگی میتوان شعار داد و سخنرانی کرد، اما در شرایط جنگی هر شعار یک معنای جنگی به خود میگیرد. از ۷ اکتبر به این سمت هرگاه پاسداران ایرانی شهید شدند اسراییل قبول نکرد، اما در سمت ایران همه از انتقام سخت صحبت میکنند. الان برخی از اعضا شورای شهر هم از انتقام سخت صحبت میکنند. آنچه ما میبینیم جنگ کلمات با جنگ مرموز صهیونیست هاست. این باعث میشود که ایرانیها عملاً امکان مقابله راهبردی را ندارند و این باعث گستاخی طرف شده است.
در زمان جنگ طرح شعارهای بدون عمل باعث تضعیف توان استراتژیک کشور میشود. شعارهای بدون عمل، صهیونیستهای را گستاختر کرده است. نباید در دام یک سری تحلیلها خطرناک افتاد. حمله به نمایندگیهای سیاسی یعنی حمله به کشورهای دیگر است.
فلاحت پیشه درباره علت افزایش تنش از سوی نتانیاهو به برای جلوگیری از تنشهای داخلی در اسراییل گفت: با علم میگویم که ایران از این توان برخوردار است که اقدامات نظامی سنگینی را علیه اسراییل انجام دهد، اما همین کار هم نباید به گونهای شکل بگیرد که اهداف راهبردی نتانیاهو در گسترش جنگ فراهم شود.
نتانیاهو بدون جنگ به یک مرده سیاسی تبدیل میشود و اجتماعات ضد نتانیاهو در حال شکلگیری است. درست بعد از اینکه سه روز پشت سر هم علیه نتانیاهو اجتماعاتی شکل گرفت این ترور صورت گرفت. اگر ۷ اکتبر اتفاق نمیافتاد، مهمترین مسأله درونی اسراییل یک تنش داخلی بود.
منبع: خرداد
کلیدواژه: قبل از جنگ ایران و عراق منافع ملی کشور ها ۷ اکتبر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۵۲۳۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا اعراب در مقابل ایران، هوای اسرائیل را دارند؟
استیون کوک، ستون نویس و نویسنده کتاب "پایان جاه طلبی: گذشته، حال و آینده آمریکا در خاورمیانه" در فارن پالیسی نوشت: آیا رهبران کشورهای عربی هوای اسرائیل را دارند؟ اگر کسی نگاهی به تحلیلهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی در خصوص تلاشهای ترکیبی دولتهای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و احتمالا سایر دولتهای عربی برای ناکام گذاشتن حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل بیاندازد، چنین برداشتی خواهد کرد. گروهی از تحلیلگران، اسرائیلیها و فعالان طرفدار اسرائیل دوست دارند چنین تحلیلی را باور کنند.
به گزارش انتخاب، اما افسوس که این ادعا تا حد زیادی اغراق آمیز است. آخر هفته گذشته در بردارنده تحولات بسیاری بود، اما تقویت همکاریهای عربی اسرائیلی جز تحولات سپیده دم"خاورمیانه جدید" نبود.
تهاجم نظامی ویرانبار اسرائیل به نواز غزه در طی ۶ ماه گذشته فشار زیادی بر روابط این کشور با دولتهای عربی به ویژه اردن و مصر وارد آورده است. از بین دولتهای عربیای که دارای روابط دیپلماتیک با اسرائیل هستند، سفرای مراکش، مصر و امارات همچنان در تل آویو حضور دارند، اما پس از کشته شدن ۷ عضو سازمان غیرانتفاعی آشپزخانه مرکزی جهان، ابوظبی هماهنگی خود در زمینه کمکهای بشردوستانه را با اسرائیل به حالت تعلیق درآورده است. با این حال همچنان پس از همه این خشونتها و تنشهای دیپلماتیک، خبرنگاران و تحلیلگران این سوال را مطرح میکنند که آیا توافقات ابراهیم، که با وساطت دولت ترامپ به عادی سازی روابط بین اسرائیل و چند کشور عرب حاشیه خلیج فارس منجر شد اکنون مرده است یا نه.
یک دلیل وجود دارد که چرا هماهنگیهای امنیتی منطقهای در آخر هفته گذشته با رهبری فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) حائز اهمیت بسیاری بوده است. جنبه دیگر اهمیت موضوع مربوط به خود آمریکاست. پس از بیش از یک دهه تلاش برای تمرکز زدایی و چرخش توجه سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به سایر مناطق، دولت بایدن اثبات کرد که واشنگتن میتواند صرف نظر از رویکرد سردرگم خود در قبال جنگ غزه، یک منبع تامین کننده امنیت در منطقه باشد.
اما نباید در نتیجه گیریها از این اتفاق بیش از حد اغراق کرد. همزمان با اشتراک مساعی دوستان اسرائیل و در حالی که تل آویو به صورت علنی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اردن و قدرتهای منطقه بابت کمک هایشان قدردانی میکرد، مقامهای کشورهای عربی و تحلیلگران به سختی در تلاش بودند تعبیرها درباره تولد خاورمیانه جدید را تعدیل کنند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن تصریح کرد که ساقط کردن پهپادهای ایرانی دفاع از حریم هوایی کشورش بوده و اگر پهپادهایی از سمت مقابل نیز شلیک میشد اردن همان کار را انجام میداد.
یک مقام سابق عربی در این باره به من گفت: «باید دید دولتها چه برداشتی از مشروعیت اقدام نظامی اخیر (در دفع حمله ایران) دارند. در دریای سرخ ظاهرا کسی نمیخواست بخشی از ائتلاف دریاییای باشد که به منزله دفاع از اسرائیل تلقی میشد. هفته گذشته، کشورها پرتابههای شلیک شده را به این دلیل ساقط کردند که میشد آن را در قالب دفاع از حاکمیت بر آسمانشان تعبیر کرد و نه تمایل به یک جنگ منطقه ای.»
استدلالهای مهمی این وسط وجود دارد. با توجه به جنایتهای رخ داده در غزه و خشم بسیاری از شهروندان خاورمیانه از به خاک و خون کشیدن غیر نظامیان توسط ارتش اسرائیل، هیچ رهبر عربیای تمایل ندارد که به صورت علنی در کنار اسرائیل قرار بگیرد، چه رسد به تلاش برای حفظ امنیت آن. با این حال، دفاع از حریم هوایی و جلوگیری از تشدید نزاع منطقهای کنونی نتیجه یکسانی به دنبال دارد: کمک به اسرائیل.
صرف نظر از هیاهوهای روزهای اخیر، عملیات نظامی هماهنگی که از اسرائیل در برابر تلفات انسانی و مادی احتمالی محافظت کرد، نشان دهنده پایداری توافقات صلح اردن - اسرائیل و مصر - اسرائیل و همچنین توافقات عادی سازی سال ۲۰۲۰ است. تردیدی نیست که روابط میان دولتهای اسرائیل و اردن در سالهای اخیر و با توجه به تمرکز نتانیاهو بر توسعه روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس و اقدامات تحریک آمیز در بیت المقدس و کرانه باختری تحت فشار بوده است. این وضعیت مشکلاتی سیاسی برای ملک عبدالله ایجاد کرده بود و توازن ظریف برقرار شده میان خواستههای جمعیت فلسطینی ساکن اردن، جنبش اسلامی فعال این کشور و رهبران قبایل کرانه شرقی از یک سو و ضرورت راهبردی حفظ روابط عمیقا نامحبوب با اسرائیل از سوی دیگر را تهدید میکرد.
عزم ملک عبدالله برای حفظ روابط با اسرائیل، با توجه به اهمیت روابط اردن و آمریکا در بردارنده یک دیالوگ امنیتی بود که با وجود تضعیف روابط با اسرائیل در سایر جنبه ها، همچنان برای رهبران اردن از اهمیت برخوردار بود. این همکاری امنیتی زمانی که اسرائیل در سپتامبر ۲۰۲۱ در حوزه تحت مسئولیت سنتکام قرار گرفت تقویت شد. مصریها به نوبه خود ظاهرا نقش قابل تشخیصی در تحولات آخر هفته گذشته ایفا نکردند، اما آنها هم اطمینان یافته اند که به رغم بحرانهای متعددی که روابط دو کشور را از سال ۱۹۷۹ تاکنون تحت تاثیر قرار داده، دیالوگهای امنیتی شان با اسرائیل همچنان به قوت خود باقی و برای طرفین سودمند بماند.
منتقدان بدون تردید استدلال خواهند کرد که این روابط امنیتی شده جای تحسین و مباهات چندانی ندارد. روابط میان دولتهای عربی که مشروعیتشان از جمله به دلیل روابط با اسرائیل زیر سوال است، و یک دولت اسرائیلی که فلسطینیان را قتل عام و سرکوب میکند، جز برای رهبران اقتدارگرا و با هدف جلب حمایتی که آنها از واشنگتن دریافت میکنند برقرار نیست. اما این موضوع نافی این واقعیت نیست که دیالوگهای امنیتیای که سالها بین این کشورها برقرار بوده، در روز ۱۳ آوریل به ثمر نشسته است.
استدلال مبنایی در مورد ضرورت وجود توافقات ابراهیم که بر اساس آن همکاریهای امنیتی پس از سالها هماهنگی غیررسمی و پنهانی به سرعت توسعه یافت، همچنان پابرجاست. هیچ رهبر عربی در حاشیه خلیج فارس نیست که به نتانیاهو اطمینان داشته باشد و مخالف اقداماتی که ارتش اسرائیل در غزه انجام میدهد نباشد، اما اماراتی ها، بحرینیها و سعودیها (که شرکای ساکت توافقات ابراهیم هستند) مطمئنا بیشتر از اسرائیل از ایران ترس دارند. این تاکیدی بر استدلال حامیان توافقات ابراهیم است و اینکه چرا حامیان مردم فلسطین از این توافقات عصبانی هستند: رهبران عربی که روابط خود با اسرائیل را عادی سازی کرده اند، بیش از آنکه به موضوع تشکیل دولت فلسطینی اهمیت بدهند، بر دفع چالش ایران متمرکز هستند. به رغم عدم حضور برخی از سفرای کشورهای عربی در تل آویو در طول ۶ ماه گذشته، هیچ یک از دولتهای عربی که دارای روابط با اسرائیل هستند، اقدام به قطع روابط خود نکرده اند. برای مثال دولت عربستان علنا تصریح میکند که همچنام متعهد به عادی سازی روابط است، اما مسئولین سعودی خاطر نشان میکنند این عادی سازی را منوط به تشکیل دولت فلسطینی خواهند کرد. با این حال پس از همه این خشونت و قتل غیرنظامیان بی گناه در غزه، صرف این واقعیت که عربستان همچنان مایل به پیشبرد روابط خود با اسرائیل است ناگفتههای زیادی درباره جایگاه موضوع فلسطین در میان اولویتهای رهبران کشورهای عربی دارد.
در نهایت پس از آنکه بیش از دو دهه سرمایه گذاری آمریکا برای ایجاد تغییر در خاورمیانه نتیجه چندانی به دنبال نداشت، تلاش هماهنگ هفته گذشته برای جلوگیری از یک جنگ گسترده منطقهای نتیجه رهبری واشنگتن بود. این اقدام نشان داد که زمانی که سیاستگذاران آمریکایی بر جلوگیری از تهدیداتی که ثبات و امنیت منطقه را به خطر میاندازد تمرکز کنند، واشنگتن میتواند موفق عمل نماید. مطمئنا منتقدان استدلال خواهند کرد که ایالات متحده در توانمندسازی ارتش اسرائیل برای نابود کردن غزه نقش کاملا مخربی را ایفا نموده است. این انتقادی کاملا بجاست. آیا این ناظران یک جنگ تمام عیار منطقهای را ترجیح میدهند؟ برخی ممکن است با توجه به نگاهشان نسبت به اسرائیل موافق چنین جنگی باشند، اما سیاست آمریکا بر خلاف چنین سناریویی است.
آخر هفته گذشته بسیاری از تحلیلگران در شبکههای اجتماعی و سایر رسانهها با هیجان از این مسئله سخن گفتند که چگونه خاورمیانه جدیدی متولد شده که در آن کشورهای منطقه تلاشی هماهنگ را برای دفع حملات ایران علیه اسرائیل شکل داده اند، اما آنچه هیجان انگیزتر است اینکه جنگ حاضر تغییر چندانی در مناسبات منطقهای صورت نداده است. دولتهای منطقه همچنان مرعوب ایران هستند، هیچ تعهد ویژهای به برقراری عدالت در حق فلسطینیان ندارند، خواهان روابط خود با اسرائیل و مایل به ایفای نقش رهبری از جانب واشنگتن هستند.